کد مطلب:315539 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

به سوی سرزمین شهادت
امام حسین (علیه السلام) مكه را ترك كرد و در آنجا نماند؛ زیرا دانسته بود یزید گروهی تروریست را برای به شهادت رساندن حضرت - اگر چه به پرده های مكه چنگ زده باشد - فرستاده است؛ لذا از این موضوع اندیشناك شد كه مبادا در حرم خدا كه امن است و در ماه حرام، خونش ریخته شود.

علاوه بر آن، سفیر امام، مسلم بن عقیل به امام نامه نوشته بود و آمادگی كوفیان برای استقبال از حضرت و جانبازی در راه ایشان برای تشكیل حكومت علوی در آن خطه و پشتیبانی كامل آنان را از حضرت اعلام نموده و امام را به آمدن به كوفه تشویق كرده بود.

امام همراه خانواده و گروهی تابناك از برومندان بنی هاشم كه اسوه های مردانگی، عزم و استواری بودند و در رأسشان حضرت ابوالفضل قرار داشت، با پرچمی برافراشته بر سر امام حسین كه از مكه راه كربلا، سرزمین شهادت و وفاداری را پیش گرفتند. حضرت عباس همواره مراقب كاروان و برآوردن



[ صفحه 154]



خواسته های بانوان و فرزندان برادرش بود و با كوششهای خود، سختی راه را آسان می كرد و مشكلات آنان را برآورده می ساخت، به اندازه ایی كه محبت و توجه او را وصف ناپذیر یافتند.

امام با طوفانی از اندیشه های تلخ، مسیر جاودانی خود را دنبال می كرد، یقین داشت همان كسانی كه با نامه های خود امام را به آمدن تشویق كرده بودند، او و خاندانش را به شهادت خواهند رساند. در راه، شاعر بزرگ «فرزدق - همام بن غالب -» به خدمت امام مشرف شد و پس از سلام و درود گفت:

«پدر و مادرم به فدایت یابن رسول الله! چه شد كه حج را رها كردی؟».

امام تلاش حكومت را برای به شهادت رساندن ایشان به او گفت و ادامه داد: «اگر عجله نمی كردم، كشته می شدم...».

سپس حضرت سریعا از او پرسید:

«از كجا می آیی؟».

- از كوفه.

- «اخبار مردم را برایم بازگو».

فرزدق با آگاهی و صداقت، وضعیت موجود كوفه را برای امام بیان كرد، آن را ناامید كننده توصیف نمود و گفت:

«به شخص آگاهی دست یافته ای. دلهای مردم با تو و شمشیرهایشان با بنی امیه است، قضا از آسمان فرود می آید، خداوند هرچه اراده كند انجام می دهد... و پروردگار ما هر روز دركاری است...».

امام با بیانات ذیل، سخنان فرزدق را تأیید كرد، او را از عزم استوار و اراده ی نیرومند خود برای جهاد و دفاع از حریم اسلام باخبر ساخت و توضیح داد كه



[ صفحه 155]



اگر به مقصود دست یافت كه چه بهتر والا در راه خدا به شهادت رسیده است: «راست گفتی، همه كارها، از آن خداست، خداوند آنچه اراده كند انجام می دهد و پروردگار ما هر روز در كاری است، اگر قضای الهی بر مقصود ما قرار گرفت، بر نعمتهایش او را سپاس می گزاریم و برای ادای شكرش از همو یاری می خواهیم و اگر قضای حق، مانع خواسته ی ما گشت، آنكه حق، نیت او و پرهیزگاری طینت او باشد، از جاده ی حقیقت جدا نشده است».

سپس حضرت این ابیات را سرودند:

«اگر دنیا ارزشمند تلقی می شود، پس خانه پاداش الهی برتر و زیبنده تر است. و اگر بدنها برای مرگ ساخته شده اند، پس كشته شدن آدمی با شمشیر در راه خدا بهتر است. و اگر روزیهای آدمیان مقدر و معین باشد، پس تلاش كمتر آدمی در به دست آوردن روزی، زیباتر است. و اگر مقصود از جمع آوری اموال، واگذاشتن آنهاست، پس چرا آدمی نسبت به این واگذاشتنی ها بخل می ورزد؟». [1] .

این ابیات، گویای زهد حضرت در دنیا، علاقه ی شدیدشان به دیدار خداوند متعال و تصمیم استوار و خلل ناپذیرشان بر جهاد و شهادت در راه خداست.

دیدار امام با فرزدق، تن به ذلت دادن مردم و بی توجهی شان به یاری حق را نشان داد. فرزدق كه از آگاهی اجتماعی و فرهنگی برجسته ای برخوردار بود، امام و ریحانه ی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) را دید كه به سوی شهادت پیش می رود



[ صفحه 156]



و نیروهای باطل برای جنگ با ایشان آماده شده اند، لیكن از همراهی با حضرت و یاری ایشان خودداری كرد و زندگی را بر شهادت ترجیح داد. اگر حال فرزدق چنین باشد، پس درباره ی جاهلان و مردم نادان و سیاهی لشكر چه باید گفت؟!


[1]

لئن كانت الدنيا تعد نفيسة

فدار ثواب الله اعلي وانبل



و ان كانت الابدان للموت انشئت

فقتل امري ء بالسيف في الله افضل



و ان كانت الارزاق شيئا مقدرا

فقلة سعي المرء في الرزق اجمل



و ان كانت الاموال للترك جمعها

فما بال متروك به المرء يبخل.